محرم در لرستان
چند روز پيش از عاشورا يعني در همان روزهاي اول ماه محرم اهالي خرم آباد و ساير مناطق لرستان، خودشان را براي عزاداري شهداي كربلا آماده مي كنند. اغلب مردم پيراهن سياه مي پوشند و يا بازوبندهاي سياه را با نوشته هاي يا حسين، يا حسين مظلوم، و . . . به بازو مي بندند. براي بجا آوردن نذرهاي خويش كه غالبا خوراكي هستند برنج، روغن، آرد، شكر، گلاب و زعفران و ساير مواد لازم را از اين قبيل تهيه مي بينند.

هر محله اي از جمله درب دلاكان و پشت بازار علم هاي خود را سر گذارها و خيابانهاي اصلي برپا مي كنند. صداي ساز و دهل كه آهنگ غم انگيز چمريونه مينوازد در محله و كوچه هاي اطراف بگوش مي رسد.
سينه زنها كه عزاداران اصلي هستند دسته دسته گرد مي آيند. شعرها و ابيات روزهاي نخست عزاداري بيشتر از اين قبيل است:
هر كه دارد عشق شاه كربلا عريان شود گر تكبر مي كند از اين عزا بيرون شود
يا:
محرم آمد و عيشم عزا شد حسينم وارد كرب و بلا شد
ماه محرم چو پديدار شد خون بدل احمد مختار شد
وقتي دسته هاي سينه زن جمع شدند، بسوي حسينيه ها و مساجد شهر حركت مي كنند. وقتی سينه زنها كاملا در محل مورد نظر استقرار يافتند، قبل از هر كاري نوحه خوان مرثيه جانسوزي ميخواند و سينه زني شروع مي شود.
روش سينه زني در خرم آباد به اينصورت است، اول نشسته و با يك دست سينه مي زنند بعد وقتي نوحه خوان فرياد مي زند اي واي شهيدا به دشت كربلا، همگي سرپا مي ايستند و ضمن جواب دادن به نوحه خوان در مقابل هم با دو دست بشدت به سينه ميزنند و بعد از مسجد يا حسينيه به عزاخانه ديگري ميروند.
روز هفتم را اهالي تراش عباس مي دانند در اين روز همگي به حمام مي روند و پس از اصلاح سرو صورت و نظافت كامل، لباسهاي تميز مي پوشند.
از روز هفتم به بعد عده اي براي افروختن آتش در صبح عاشورا به جمع كردن و گردآوري هيزم مي پردازند. زيرا اگر در روز عاشورا برف و باران ببارد و يخبندان هم باشد عزاداراني كه نذر دارند حتما بايد در گل بيفتند، بهمين خاطر عده اي دور خانه ها ميگردند و با خواندن جملاتي تقاضاي هيزم ميكنند. مردم نيز با كمال ميل به آنان هيزم ميدهند.
چو يي هيمه در نن داس نذر حسين و عباس
Coe hyma derenn das
براي روز عاشورا خاك نرم و مخصوصي بنام گل باغچاله (گل رس) آماده مي كنند و در ميدانهاي بزرگ و كوچك شهر مي ريزند.
شبها در جلو دسته هاي سينه زني چل چراغ cel cerage حركت ميكند كه در حدود سي تا چهل چراغ توري را به طرز جالب، ديدني و با مهارت خاصي بر پايه اي صليب مانند و چوبي سوار ميكنند و بوسيله يك نفر زورمند و كارآزموده كه همه ساله نذر دارد حمل ميشود.
شب عاشورا دسته هاي سينه زني اغلب از اين قبيل اشعار را كه مناسبت هم دارند ميخوانند:
شب عاشوراست يا عيد قربان است
كرب وبلا يكسر از خون گلستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
مكن اي صبح طلوع
عصر فردا بدنش زير سم اسبان است
مكن اي صبح طلوع
صبح عاشورا و مراسم گل افتادن
صبح خيلي زود، قبل از طلوع آفتاب صداي آشنا و دلگيرانه ساز و دهل كه نواي چمريونه مينوازد، همه را سراسيمه بسوي ميدان شهر و خره (گل)xara عاشورا ميخواند.
دسته دسته افراد سينه زني كه از سر تا بپا در گل غلط خورده اند در ميدان مي چرخند و يا در اطراف آتشهاي جاي جاي ميدان محله بر سر ميزنند و هي رووHero هي رووHero ميكنند.
در ميانه ميدان دسته اي بدنبال ذوالجناح هستند و فرياد ميزنند:
اي ذوالجناح با وفا پس كو حسين من (دسته اول)
اي مركب شير خدا پس كو حسين من (دسته دوم)
و يا:
اين بدن از كيست كه سر ندارد عزيز زهراست كفن ندارد
زاده زهراست عزيز زينب بي كس و ياور صحت ندارد
پس از چند ساعت عزاداري بي ريا و بدون تكبر و صادقانه و جانسوز گلي ها و كليه سينه زنان و عزاداران بسوي مركز شهر حركت مي كنند و اين مراسم تا ظهر عاشورا ادامه دارد. پايان عزاداري و مراسم روز عاشورا با ضرب المثل طوق اشگس Tog esges اعلام ميشود.
طوق بر وزن سوق علامت ويژه و عمودي عزاداران ماه محرم در خرم آباد است، محور اصلي چوب نسبتا بلندي است بطول هشت تا ده متر كه از يك متر به بالا از چندين حلقه كه مركز آنها چوب اصلي است تشكيل ميشود.
يك پارچه از جنس مخمل دور حلقه ها مي بندند و در بالا و انتهاي آن يك قنديل نقره قرار ميدهند و اطراف آنرا با نوارهاي رنگي ريشه دار و آينه هاي كوچك زينت مي دهند.
قديمي ترين اين علم مخصوص روستاي ماسور بوده است كه بوسيله يكي از محترمين و معتمدين محل ساخته و حمل ميشده است. اين علم را از چترهاي متعدد و وسيع مي ساختند كه باكت kat و گلوني Golvanye و پارچه هاي رنگارنگ ديگر تزئين ميدادند و روي شالي كه به كمر مي بستند حمل ميشده است، دو نفر نيز از دو طرف با رسن آنرا مهار ميكردند.
عزاداران روستاي ماسور پس از وارد شدن بشهر و انجام مراسم و گرداندن طوق در شهر و سينه زني ظهر عاشورا طوق را مي شكستند (قسمتهاي مختلف آنرا از هم جدا ميكردند) و در واقع عزاداري پايان مي پذيرفت.
اصطلاح (طوق اشگس)Tog esges از آن زمان باقي مانده است كه به صورت يك ضرب المثل در بين مردم جا افتاده است و هر وقت جرياني پيچيده و يا جلسه و مجلسي پايان مي پذيرد ميگويند: "طوق اشگس" به اين معني كه موضوع خاتمه يافت.
بويژه در ظهر عاشورا كه مراسم سوگواري پايان مي پذيرد و عزاداران متفرق مي شوند اين مثل كاربرد بيشتري دارد.
دختران چهل منبري
از اول صبح عاشورا، دختراني سياه پوش و نقابدار با پاي بدون كفش بصورت گروهي، مجالس عزا و حسينيه هاي شهر را ميگردند، و با نيت و خواستهاي مختلف بويژه بخت گشائي در هر جلسه و مراسم عزاداري يك شمع روشن ميكنند تا چهل منبر را سر بزنند و چهل شمع روشن كنند.
مراسم شام غريبان حسين
از عصر عاشورا به مدت سه شب با انجام مراسم شام غريبان عزاداري مي كنند. هر نفر از عزاداران يك دستار سياه مخصوص بنام كت Kat را به سر و گردن و شانه هاي خود مي پيچاند و در عزا شركت ميكند.
پيمايش دسته گهواره اي سياه پوش را بر دوش ميكشند نفر بعدي يك تك روي سر دارد كه مقداري نان و حلوا و شمع روشن را درون آن حمل ميكند، كسي ديگر نيز گاهگاهي مشتي كاه روي سر عزاداران ميپاشد و با ورود آنان به مجالس عزا چراغها را خاموش ميكنند.
در طول راه و در مساجد و عزاخانه با كمك نوحه خوان خود اين اشعار را همراه با نواي غم انگيز فلوت ميخوانند:
حسين گمشدم اي رودم اي رود نهال خم شدم اي رودم اي رود
روم گويم به زينب كنج زندان كه اي زندانيان منزل مبارك
شام غريبان حسين امشب است امشب است
غلغله در ارض و سماء امشب است امشب است
يتيمي درد بي درمان يتيمي يتيمي خواري دوران يتيمي
اگردست حسين مي بود به دستم چرا كنج خرابه مي نشستم
بدين ترتيب مراسم و آداب عزاداري ماه محرم بپايان ميرسد.
حاج جواد منصوري يكي از مرثيه سرايان نامي و نوحه سراي مشهور خرم آباد است كه با قريحه اي خداداد قريب نيم قرن است همچون شمع مجالس عزا مي گريد و ميسوزد و شعله هاي زباندارش رونق بخش مجامع و عزاي حسيني در ايام عاشورا است.


در ایران زبانها و لهجه های متعددی داریم كه بختیاری
یكی از آنها است . عربی، بلوچی ، تركمنی ، تركی ، كردی و … دیگر زبانها
هستند . بسیاری از این زبانها دارای زیرشاخه هایی هستند كه حتی افرادی كه
به آن تكلم می كنند، از فهمیدنش عاجزهستند . بیشتر ساكنان ایران ( جز
بختیاریها ) قادر به فهمیدن زبان فارسی ویا صحبت كردن به این زبان نیستند
و فارس زبانان هم نسبت به زبان آنان همینطور . اما این اقوام بدون هیچ
خجالتی و بی آنكه برای یادگیری زبان رسمی كشور احساس نیاز كنند، فقط به
زبان محلی خود سخن می گویند . ولی ما بختیاریها زبان فارسی و بقیه ی مردم
ایران زبان ما را به خوبی می فهمند و عجیب است كه چرا این همه از زبان خود
گریزان بوده، از صحبت كردن با آن احساس شرم كرده و بیشتر مواقع كلمات
فارسی را بسیار ناشیانه با آن مخلوط می كنیم، شاید یكی ازعلل عقب افتادگی
ماهمین باشد


